چشمانم را می بندم
دریا پیش رویم است
و تو در انتهای افق دریا
منتظر برای رسیدن من به تو
و چه بالا آمده است مد غم هایم
چیزی نمانده که دیگر جزر شود کاسه صبرم
من در انتهای بی تو بودن هستم
لحظه ای نزدیکتر بیا
تا چشمانم سوی دیدن پیدا کند
تا لحظه ای حس کنم دریا را